سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولد دوباره (دختر امروز)
 
قالب وبلاگ

 

سرش را گذاشت روی پاهای کسی که درد دین داشت... اولش  خوب بود .ولی بعد سردرد گرفت .از ان سردردهایی که امان ادم را میبرد.نتوانست ...دل برید ...بچه ها را برداشت ورفت...امریکا

و ان وجود که همه اش درد بود و عشق تنها ماند ...

غاده  اما اگاهانه به دنبال درد رفت و عاشقانه ..سرش را گذاشت روی پاهایی  که  دردهایش  مسری  بود.او هم سر درد شد اما اهلی من العسلی بود دردهای مصطفی....عاشق دین بود و درد..و مصطفی مظهر اینها بود...پ

 باربط نوشت!:

1.نیمه ی پنهان ماه بودن دل بزرگی هم میخواهد...تفسیر من بود از کتاب نیمه ی پنهان ماه

2.مسئولین  انکادر و کت شلوار پوش پشت میز نشسته ی زیر کولر را که میبینم دلم هوای چمران میکند

بیربط نوشت!:

.پیرزنی را دیده ای که در گرمای بی رحم افتاب تابستان برای خنک شدن در خانه اش یک بادبزن هم نداشته باشد؟کولر و پنکه پیشکش...اگر ندیده ای برو اردوی جهادی...سختتر از این را هم میبینی...

 

. ای بابا سه ماه تابستون ده روزش رو وقت نداری بری اردو جهادی؟!انسان سازه...حتما برو.نمک گیر میشی !

چار روز دل بکن از غذای خوشمزه ی مامان و کولر ابی و گازی


[ جمعه 90/4/24 ] [ 2:7 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 137986