سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولد دوباره (دختر امروز)
 
قالب وبلاگ

دلم عجیب هوای نوشتن داره...بیدارین دوستای من؟منم بیدارم...خوابم نمیبره...سلام .صبح ظهروشبتون بخیر!!!اینجا و این لحظه ای که من مینویسم یک و...بامداده. اما اون لحظه ای که شما این مطلبو میخونین شاید صبح باشه یاظهریا...!!پس درست گفتم دیگهه..امشب چرا اینقد بچه ی گلی شدم!!؟شایدم نشدم!! چی شد این نتیجه رو گرفتم؟راستی نکته ای خدمت منتقدان عزیز:با احترام بنظرات شما بنده مدل نوشتنم اینجوریه!یعنی یه بار جدیانه!!یه بار خنده دارانه!!یه بار شخصیانه!!یه بار غیر شخصیانه!!کلا اینجوری هستیم دیگر!!هدفمان هم خوب است به جان خودمان!!چرا بعضیها فرهنگی نوشتن یا مذهبی نوشتنو یه طور خاص نوشتن ترجمه میکنن؟؟من شاد نمینویسم(که اگه بلد باشم مینویسم!!خوبشم مینویسم)چون شاد بودنو (در حد تعادلشااااااا!!)میپسندم.یعنی ادم نمیتونه هم خاطراتشو بگه هم اعتقاداتشو؟؟!!چه تضادی بین این دو هست؟! شاد بودنو(اینجا میشه شاد نوشتن)میپسندم.دینمون هم میپسنده. حدیث داریم:مومن حزنش در قلبش و شادیش در چهره اش هست.(لطفا برداشتهای منفی نکنید.باتشکرررر)این از این!برا اوندسته از دوستانی که بخاطره نوشتنهام انتقاد داشتن.(این موضوع هم که خیلی وقته شاد ننوشتم برا اینه که حالش نبود!!هر وقت اومد میگم به شمام سر بزنه )

راستی دانشجوها ترم جدید داره شروع میشه،معلما،دانش اموزاااااااا باز امد بوی ماه مدرسه... همه و همه...انشالله به فرموده ی اقا«جهااااااااااااااد علمی»برای اعتلای ایران اسلامیمون.

صحبت از علم شد یاد کسی افتادم که سخنهاش تو روزهای سخت و آسون منو به خودم میاورد(من برای خودم نوشتمو زدم دیوار اتاقم.الگوی منو تو باید ایشون باشن نه اونایی که دیدنشون منو تو رو یاد این میندازه که دماغمونو عمل کنیم!!!منظورم اونایین که زیبایی ظاهرشون برامون مهمه)
و اینک:دست نوشته ی شهید دکتر مصطفی چمران (دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسمااز دانشگاه برکلی کالیفرنیا):

من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم تمام ناراحتیها راتحمل کنم چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم.ای خدا من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا دشمنان مرا از این راه طعنه زنندباید به ان سنگدلانی که علم رابهانه کرده وبه دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شدباید همه ی ان تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در اورم و انگاه خودخاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم.

ای خدای بزرگ،اینها که از تو میخواهم چیزهاییست که فقط میخواهم در راه تو بکار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد ان را داشته ام
تو ای خدای من،میدانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم،انچه میخواهم انچیزیست که تو دستور داده ای ومیدانی که عزت و ذلت دست توست ومیدانم که بی تو هیچم و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم.(از یادداشتهای شهید چمران در امریکا،کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود)

 


[ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 2:14 صبح ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 137914