سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولد دوباره (دختر امروز)
 
قالب وبلاگ

 آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم                               از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

 ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن                                 همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم

 ما را بکش و مثله کن و خوب بسوزان                           لایق که نبودیم در آن جنگ بمیریم

 یک جرات پیدا شدن و شعر چکیدن                             بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم

 فرصت بده ای روح جنون ای غزل                              در غیرت ما نیست که از ننگ بمیریم

 پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است                بد خاطره این نیست اگر لنگ بمیریم

 تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم                      شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم

 هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه                             الحق که در این دایره خونرنگ بمیریم

 

ما رو بیخیال شدیا....دیگه یاد ما نمیکنی شهید؟برام فاتحه بخون که تو زنده ای و من مرده


[ جمعه 91/10/29 ] [ 8:27 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]

دیشب که با خواهر ششم دبستانم رفته بودیم بازار داشتم تمرین امر به معروف میکردم که اینقدر وقتی آقامون میگه تذکر بده نترسم(شیطون همون لحظه همچین چنگ میندازه تو گردن ادم که نمیتونی نفس بکشی اما ما شکستش میدیممؤدب ان شالله).البته فقط تونستم به یک نفر بگم. کم بود ولی بنظزم  برای شروع بد نبودباید فکر کرد

ظهر خواهرم از مدرسه اومد گفت خواهری به یه خانم بدحجاب امر به معروف کردم.منو میگی !!یه عمره دارم با خودم کلنجار میرم که بگم نگم اما خواهر کوچولوم بعد از چند ساعت از آگاهیش گذشته بسی شرمندم کردشرمنده!

با همکلاسیش بوده.میگه دوستم گفته دلم میخواد به این خانومای بدحجاب قران بدم بگم میذارید زیر پاتون؟؟

خواهرم گفته نههههههههههه این چه کاریه

گفته آخه اینا دارن با این حجابشون حرفای قرانو زیر پا میذارن!

اینم از کلاس ششمی های این زمونه

من دانشگاهم رو دارم کم کم تموم میکنم اما یدونه خاطره ندارم که واجب دینم رو انجام داده باشم.....

قال على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

 

 

 


[ یکشنبه 91/10/17 ] [ 9:30 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]

دختر، تو ناموس خدایی

یکی دوسالی می شه دست و پاشکسته و با خوف و رجا دارم این کار رو انجام می دم

امروز یک خانمی رو دیدم بسیار بسیار چیتال پیتال

داشتم می رفتم طرفش که توی ازدحام گم شد

دست و پام لرزید و گفتم تقصیر خودت بود که این پا و اون پا کردی هی

توی یکی از ایستگاهها دوباره به طرز عجیبی جلوم سبز شد

به خودم گفتم: خجالت بکش خدا حجت رو بر تو تمام کرده

رفتم کنارش

بسم الله گفتم

با دست زدم به شونش و سلام کردم

گفتم می تونی دو دقیقه وقتت رو بهم بدی؟ دستم رو از بازوش بر نداشتم و به

عمق چشماش خیره شدم

روش رو کرد اون ور و به همراهش لبخند زد!

انگار دوزاریش افتاده بود

بعد پرسیدم کدوم ایستگاه پیاده میشی؟ گفت: هفت تیر. گفتم: خب منم طالقانی

پیاده می شم، پس وقت داریم!!! بعد بهش گفتم: یه سوال دیگه بپرسم؟ گفت: بپرس، با

دست به صورت و موهای فشن و رنگ کردش اشاره کردم و گفتم: تا حالا فکر کردی

توی این چیدمانی که واسه خودت انتخاب کردی، رضایت خدا کجا قرار می گیره؟؟؟

خندید و سرش رو تکون داد وگفت: نه! تا حالا فکر نکردم

بعد گفتم تو راه که داشتم کنارت میومدم خیلی دلم شکست آخه همه ی مردا

داشتند با یه نگاه بدی خواهرم رو یعنی تو رو دید می زدند

دختر تو ناموس خدایی!

بعد گفتم: به دینمون معتقدی؟

گفت: آره

گفتم: تو دین ما، من خواهر تو ام

دوست دارم هوای هم رو داشته باشیم

تشکر کرد و گفت که اصلا ناراحت نشده از حرفای من

رسیدیم طالقانی

دوباره دست گذاشتم به بازوش

گفتم: من رسیدم، خداحافظ

برام دست تکون داد.

به نقل از سایت جنبش دانشجویی حیا 




[ یکشنبه 91/10/17 ] [ 8:17 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]

این پست ثابت است

توی این پست از همه ی دوستای خوبم میخوام که اگرتجربه هایی در هر زمینه ای از امربه معروف و نهی از منکر هایی که تا حالا انجام دادن دارن تو قسمت نظرات بذارن بلکه سکوتی که در این زمینه تو جامعه هست شکسته بشه

از اوایلی که با آقامون ازدواج کردیم تا حالا وقتی با هم میریم خیابون میگه خانوم به این خانوم تذکر بده بد حجابه.منو میگی تا حالا از این کارا نکرده بودم که!!خدا خدا میکردم که خانووم بدحجابی رد نشه از کنارمون که نگم اما  متاسفانه (دقیقه به دقیقه نگم که دروغ نشه) دقایق به دقایق رد میشدنگریه‌آور.منم آقا این قلبم تند میزد که الان که آقای شوهر یا به من میگه یا اگه من نگم خودش میگه"خانم لطفاحجابتونو رعایت کنید"اون طرف یه چیزی میگه و دعوا میشه و منم که حسسااااااااااس مؤدب(البته آقای من اصلا اهل دعوا نیست و خیییلی محترمانه با طرف صحبت میکنه و خییییلی منطقی میتونه دلایلی بیاره که حتی طرف از اون به بعد حجابش خوب بشه اما بعضیها سریع میزنن کانال دو و فحشو.....(همه نه بعضیها ))  

چند بار هم  آقای شوهر رو تنها که بودن بعضی از خانم های محترم (نه همه)به فیض رسوندن و الفاظی گفتن که من فکرش رو نمیکردم یه خانوووووووم اونم تو خیابون همچین حرفایی بزنه

البته ناگفته نماند بعضیها هم خیلی ماهن...و محترم.

البته امر به معروف فقط حجاب نیست اما ظاهر جامعه باید اسلامی باشه و این خیلی مهمه  این که هر سال نیم سانت روسری ها رو میبرن عقب و اینطوری خیییلی آروم و نرم فضای جامعه  بعد چند سال عوض شده و متاسفانه بعضی از ما هم تا سرشونو لخت نکنن از خواب بیدار نمیشیم و تازه اونموقع غیرتی میشیم که کار از کار گذشته.اگر هم نگذشته باشه خیلی سخت شده.

شما هم در هر زمینه ای امر به معروف داشتید تجربه تون رو در اختیار دوستاتون قرار بدید.یا اگر تجربه نداشتین مثل من بسم الله. بیاین واجب دینتون رو احیا کنید

مثلا بقالی سر کوچه تون داره کم میفروشه یا تو اداره تون داره خلاف انجام میده یا فامیلتون داره با ماشین بیت المال کار شخصی انجام میده حتما لازم نیست اختلاس میلیاردی باشه که قابل گفتن باشه.یا یک خانم داره تو خیابون بدحجاب راه میره.

مگه ما دو ماه محرم و صفر برا امام حسین عزاداری نکردیم.امام حسین ی که برا امر به معروف و نهی از منکر "سر" داد."جون" داد. فرزند داد...

نمیدونم از چی میترسیم که توی جامعه ی اسلامی امربه معروف کنیم؟ترس از آبرو؟ترس از اثر نکردن؟مطمئن باشیم گفتن اثر داره.فکر کن تو یک خلافی انجام دادی مثلا توی یک کلاس یا اداره یا خیابون ..اگر کسی بهت چیزی نگه میگی چه خوب ..انگار نفهمیدن..یا براشون مهم نیست .تشویق میشی و دوباره انجام میدی. ام مثلا اگر از سر کوچه تا ته کوچه دو سه نفر هم بهت بگن یا اگر تو کلاس یا اداره حتی دو سه نفر هم بهت بگن با خودت میگی نه انگار هرکی به هرکی نیست..برای وجهه ی خودت هم که شده اون کارو تکرار نمیکنی.

در اخر هم یه حدیث از پیامبر گوارای قلب های پاکتون:

لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ، وَسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ وَلَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛

تا زمانى که مردم امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت‏ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان

البته اولش یمقدار سخته اما بیاین یه بارم که شده واسه دینمون یه کاری که برا دلمون سخته انجام بدیم

بسم الله...


[ یکشنبه 91/10/17 ] [ 4:1 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 141062