تولد دوباره (دختر امروز) |
این هم تحلیل بنده:.از نظر من رامبد جوان در فیلمهایش به جز جذب مخاطب به موضوعات دیگر اهمیتی نمیدهد.جذب مخاطب و خندیدن مخاطب به هر قیمتی والبته با چاشنی استفاده از جنسیت که در اسم فیلم هایش هم دیده میشود و در فیلم پسر ادم دختر حوا هم شاهدش بودیم...همان دعوای برابری زن و مرد که هر چقدر هم که در اسلام پاسخهای منطقی در این زمینه داشته باشیم مهم نیست مهم اینست که فیلم فروشش بالا باشد حالا به هر قیمتی...نکته اینجاست که من نمیدانم ایا اگر همه ی بازیگرهای ما کارگردان نشوند مرتکب گناه شده اند؟نمیخواهم بگویم اشکالی دارد در مواردی شاید هم بسیار موفق باشد اما لزوما اینطور نیست که هر کس استعداد بازیگری داشت استعداد کارگردانی هم داشته باشد!!الان شما ببینید خیلی از بازیگران طنز ما وارد عرصه ی کارگردانی شدند مثل همین اقای رامبد جوان یا اقای رضویان(فیلم بی محتوای به روح پدرم)..ما باید تکلیفمان را با طنز مشخص کنیم چرا اینقدر فضای طنز سینمای ما با لودگی در امیخته است؟!ما انقلاب کرده ایم که همه چیزمان را در خدمت اسلام که هدفش رشد وکمال انسان هست قرار دهیم انوقت بعد از سی سال دیدن فیلمهایی که به دعوا بر سر برتری زن ومرد میپردازد تاسف اور نیست؟ایا نمیشود طنز را در راه ارمانها به کار گرفت؟!میشود اگر نمیتوانیم اشکال از ماست نه از امکان پذیر بودن یا نبودن! ما از سالها پیش در طنز بزرگانی مثل کیومرث صابری داریم که اینهمه حرفهایش طرفدار و خریدار داشت...بدون لودگی! ..خیلی زجر اورست که بعد از سی سال گذشتن از انقلاب بروی بنشینی در سینمای جمهوری اسلامی وببینی که شخص اول فیلم در انتهای فیلم به این نتیجه میرسد که باید ارایش کند تا داخل ادم به حساب بیاید و مقنعه ای که از اول فیلم ( البته به طرز بد و شلخته وخنده دار:طوری که باعث خنده شود) جلو بود را به عقب میکشد وموهایش را بیرون میدهد و (شرمنده باید بگویم که:پشت لب خانم مدیر که به طرز خنده اوری سبز بود هم تمیز میشود واین هم یکی دیگر از ...) و حالا بعد از فیلم این منم که باید به خواهر ده ساله ام که یک ونیم ساعت با این فیلم خندیده بفهمانم که اگر موهایش را بیرون ندهد امل نیست... این موضوع و کل فیلم خیلی تفسیر دارد که اگر خودتان ببینید متوجه میشوید..و البته این موضوع فقط یکی از توهینهای فیلم است..ناگفته نماند شعر پایانی فیلم هم که افتضاح بود!!دقیق یادم نیست!(درستو بخون و گرنه شوهر میکنی و یه همچین چیزایی!!) البته اشکال فقط متوجه کارگردان نیست و بنظر بنده شخص به همان اندازه کلیدی ومهم نویسنده است ... همانطور که عرض شد نویسنده ی این اثر پیمان قاسم خوانی ست که خودمانی بگویم بودار مینویسد..!این را از سن پطرزبورگ فهمیدم...از نقدهای عمیقتر که در حیطه ی تخصصی ست بگذرم این فیلم اکنده از لغات بسیار رکیک و زشت بود البته به جز فحشهایی که اقای قاسم خوانی با خونسردی تمام میدادند...و در کل واقعا فیلمیست که جای نقدهای عمیقتری دارد .... بنده که دقیق سر وته فیلم را نفهمیدم ولی حتما اقای قاسم خوانی و افخمی خودشان خوب میفهمند ...و جالبتر از اینها استفاده از این نویسندگان در برنامه های طنز تلویزیونست ......... اگر همینطور پیش برود که تا یکی دو سال دیگر...اگر نگوییم همین حالا...باید فاتحه ی سینما و....را خواند اما ما _من و تو_نباید....نباید...نباید...بگذاریم ....باید مثل اوینی" درد دین" داشت و "با سواد" شد و "کفش اهنین" به پاکرد پی نوشت:راستی این جمله از کیست؟فرهنگ ان چیزیست که حاضرم جانم را در راهش فدا نمایم خودنویس1:نمیدونم چرا وقتی غصه میخورم سبک نوشتاریم عوض میشه!! 2.بی تفاوت نباشیم لطفا!!
[ یکشنبه 90/4/19 ] [ 12:34 عصر ] [ سرباز کوچولو ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |