تولد دوباره (دختر امروز) |
با سلام به همه ی دوستان و رفقای مجازی عزیز.یادتونه گفته بودم از این ببعد براتون جای پای باران مینویسم؟از انجا که زندگی سخت است و خوش قول بودن سختتر من دو تاشو قبلا نوشتم یکیشو الان بقیشو هم خدا عالمه کی بنویسم. پس فعلا اینو داشته باشین .بگیر که اومد با رزمنده ها که بود گل از گلش میشکفت.باهمه گرم میگرفت و زود صمیمی میشد.بچه های رزمنده هم هر وقت کنار ایشان قرار میگرفتند سر از پا نمیشناختند. یکی از بچه ها شیطنتش گل کرد و بلافاصله داد زد تکبیییییییییییر!اقا لبخندی زد:سربسر من پیرمرد میگذارید؟! [ یکشنبه 89/7/18 ] [ 6:13 عصر ] [ سرباز کوچولو ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |