سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولد دوباره (دختر امروز)
 
قالب وبلاگ

با سلام به همه ی دوستان و رفقای مجازی عزیز.یادتونه گفته بودم از این ببعد براتون جای پای باران مینویسم؟از انجا که زندگی سخت است و خوش قول بودن سختتر  من دو تاشو قبلا نوشتم یکیشو الان بقیشو هم خدا عالمه کی بنویسم. پس فعلا اینو داشته  باشین .بگیر که اومد
(قبلش یه توضیح برای اون دسته از رفقای تازه وارد بدم که جای پای باران خاطراتی کوتاه و زیبا از مقام معظم رهبری است برگرفته از کتابی به همین نام.حالادوباره  بگیرین که اومد):

با رزمنده ها که بود گل از گلش میشکفت.باهمه گرم میگرفت و زود صمیمی میشد.بچه های رزمنده هم هر وقت کنار ایشان قرار میگرفتند سر از پا نمیشناختند.
سخنرانی ایشان در پادگان دوکوهه گرم شده بود که یکی احساس کرد باید تکبیر بگوید!اقا تذکر داد که تکبیر نابجا رشته ی کلام را از دست سخنران خارج میکند.

یکی از بچه ها شیطنتش گل کرد و بلافاصله داد  زد تکبیییییییییییر!اقا لبخندی زد:سربسر من پیرمرد میگذارید؟!
صدای تکبیر دوباره بلند شد!آقا خنده اش گرفت.دو لشکر نیرو انجا ایستاده بودند همه زدند زیر خنده!!اقا صلواتی فرستاد کنترل جمع را بدست گرفت و سخنرانی را ادامه داد.


[ یکشنبه 89/7/18 ] [ 6:13 عصر ] [ سرباز کوچولو ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 141009