تولد دوباره (دختر امروز) |
قویا معتقدم نوابغ زیادی در کشورهستند که هنوز ناشناخته اند...یکی از ان نوابغ را از نزدیک میشناسم.تاکی این نوابغ باید گمنام بمانند را نمیدانم ...اون طرف که گفتم اشنای ماست از شدت غم و غصه رو اورده ب وبلاگ نویسی!!!تازه دیروزم تولدش بود.یکی نیست بگه حالا چرا تابستون؟؟!!چرا بهارنه؟!هوای گرم اخه بیکار بودی بدنیا اومدی؟!!لاقل وامیستادی چندماه بعدپاییزی زمستونی....خانواده ک حوصله نداشتن دهن بروزه برن خیابونو نقدی!!هدیه رو دادن ولی یکی از اشنایان اون هم از نوع وبلاگیش(غیرمستقیم میخوام بگم یاد بگیرین میگن تأثیرش بیشتره)هدیه ای دادن وشرمندم کردن ک اون هدیه خییییییلی خاص بود و انشاالله دفعه ی بعد حتما میگم چی بودو چراخاص بود.خب فعلا خداحافظ. راستی ی چیزی یادتون نرفت؟یعنی خداحافظ؟؟؟؟؟باشه قبول از طرف شما بخودم میگم تولدم مبارک مرسییی.خجالتم ندین!حالاخداحافظ [ سه شنبه 89/5/26 ] [ 1:8 عصر ] [ سرباز کوچولو ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |